داستان ننه نصرت و کارآفرینی
سر در کار و زندگی خود داری که ناگاه سخنی، پیامکی، اتفاقی انگار آذرخشی میشود در خرمن وجودت.
خبرننه نصرت در سایت تازه آشنای abnews برای من اینگونه بود. در هنگامه بیکاری و سردرگمی جوانان می شنوی پیرزنیخمیده، در قلعه خرابه تقی آباد، با چشمانی کم سو، یکه وتنها نه چشم به کمیته امداددارد و نه دست اش به سوی دیگران و یا کارفرمایانیدراز است تا آخر ماه ماهیانه ای کف دست اش بنهند. مگر کارآفرینی چیست؟ و کارآفرینکیست؟
صنعتیشدن جوامع، اتفاق میمونی بود که رفاه و آسایش زندگی و تمدن جدید را برای آدمیان بهارمغان آورد، ولی از تبعات شوم آن آموزش نظام مند کارگر و کارمند پروری بود. پیشتراز آن در جوامع سنتی کسی کارمند نبود همه به گونه ای کارآفرین بودند و دست در جیبخود داشتند. کشاورز، نانوا، بزاز، معمار، نجار، بازرگان و بسیار دیگر پیشه هایغریب و نام آشنا که در اسامی فامیل بسیاری از ما چون لباف، مسگران، خباز، بازرگانو ... هنوز وجود دارند، بسته به مهارت، ذوق و شوری که در کار خود داشتند کسب وپیشه شان را رونقی می دادند و به تبع آن روزی رسان خود و خانواده شان بودند.
بروزانقلاب صنعتی، ظهور کارخانه های خرد و کلان که مواد اولیه ورودی شان بود و به کمککارگران و کارمندان آموزش دیده در نظام صنعتی (مدارس و دانشگاهها) فراورده هایعجیب دنیای جدید را روانه بازار می کردند، انگار نقطه پایانی بود برکارآفرینیاکثریت افراد جامعه تا کارآفرینی را تنها در کارخانه دارانی که بسته به هوش، نبوغو یا روابط سالم و ناسالم خود دستی در آن داشتند یاری رسانند و کارمزد روزانه و یاماهانه خود را که معمولا کمتر از مزد واقعی شان بود دریافت کنند.
اماننه نصرت ادامه نسل گذشته است، آخرین لباف است، آخرین کارآفرین از این دست است کهگویی گذر عمر و خمیدگی قامت و کم سویی دو چشمان مهربانش و بی پناهی اش در زمانهسیمان و دود و اتم و اینترنت، اراده اش را در ادامه اتکا به مهارت و هنر بی مثالاش بیشتر کرده است. چه نامهربانیم با خود که چنین استاد کارآفرینی را باید درهشتاد و پنجمین سال عمر مبارک اش بشناسیم، که این را هم باید از سر دلسوزی دوستیفرزانه و خیرخواهی و خبر رسانی رسانه تازه کار ولی حرفه ای abnews بدانیم.
گویی همواره باید در همه زمینه ها همه چیز برایمان فراهم باشدو شغل درخورو حقوق ماهیانه و خودرو سواری و مسکن و سر پناه عالی داشته باشیم تااندکی از خرده گیری مان کم شود.
ننه نصرت به من و شما و آشنایی مان نیازی ندارد که اگر داشتاینچنین با صلابت به لبافی اش نمی پرداخت. ما به او نیازمندیم تا دوای درد خمودگیمان باشد و استاد دانشکده های کارآفرینی مان، تا بدانیم نه پیری که بی علاقگی و نهبی پولی که پرخواهی و کم همتی و نه نداشتن امکانات و کارگاه که نداشتن خرده ایحمیت و غیرت اصیل از جنس نیاکانمان، سبب ساز عدم موفقیت مان در کسب و کارهای ریز ودرشتی است که به سودای ثروت یک شبه و بی نیاز از زحمت کلان پایه می نهیم و بعدسرخورده از اولین نا ملایمت، چرخ گردون و روزگار و پدر و مادر و جامعه را مقصرزندگی ناشاد خود می دانیم.
اینک نوبت ماست تا با قدردانی و قدرشناسی از این پیرزنهنرمند و کارآفرین که بر پا ماندن و راست قامت در پیری ایستادن را به ما آموخت،شکوه پیشین و خرد والای نیاکانمان را پاس داریم. بیایید این پیر استاد ندیده را بهعنوان سمبل ونشانه هنر ، صنعت و آفریدگار کار شهرمان نیک بداریم و کارگاه و خانهای درخور مقام والایش فراهم کنیم تا هم ما و هم جوانانمان جور دیگر نگریستن راباور کنیم، هم دیگران به هنر شناسی، قدردانی، کارآفرینی و نیکخویی مردمان این دیارایمان آورند.
کاریابی نیکان

هیچ نظری برای این خبر ثبت نشده است
با ثبت نظر خود اولین نفری باشید که برای این خبر نظر ثبت کرده است.