آمدی تا زینت بابا باشی

1392/12/15
45
0
اجتماعیتمام عناوین اجتماعی
کد خبر :3575
زینب كبری؛ مسئله‌آموز مكتب پیامبر، فاطمه و علی(ع)

امشب آسمانیان به قطعه‌ای از زمین در كوچه بنی‌هاشم مدینه رشك می‌برند و البته فرشتگان الهی نیز میهمان بزم شادی‌شان طفلی است كه رب عالمیان زینبش نام نهاده است. او می‌آید تا هم زینت پدر و آموزگار صبر باشد و حسین زهرا تنها نماند، برای تمام بشریت.
پر رفت و آمدترین خانه «محله بنی‌هاشم» را آوای شادی و سرور در آغوش گرفته است، موج شعف و لبخند همراه با انتظار، فضای خانه و محله را پر کرده است. همه برای ولادت سومین نوه عزیز پیامبر (ص)لحظه‌شماری می‌کنند، و دل خوش می‌داشتند که «مولود فاطمه» را در آغوش بفشارند و گل بوسه‌های محبت را بر گونه‌های عطر آگینش نثار گردانند.
\"\"
در پنجم جمادی‌الاولی سال پنجم هجرت، مطابق با 627 میلادی، دختر فاطمه علیهاالسلام متولد شد. با این تولد، حضرت فاطمه(ع)، سومین فرزند خود را به دنیا آورد و پدر نیز خود را به زینت «زینب» آراست.
رسم خانواده‌ علی(ع) و زهرا(ع) این بود که نام‌گذاری نوزاد خود را به‌بزرگِ خانواده واگذار می‌کردند، امّا وقتی این نوزاد زهرا چشم به‌جهان گشود، بزرگ خانواده یعنی پیغمبر(ص) در مسافرت بود و آنان چند روزی صبر کردند تا پیامبر از مسافرت آمد و همین که مژده ولادت دختر فاطمه(ع) را شنید، در اولین فرصت به خانه فاطمه(ع) رفت، و نوزاد را طلب نمود و او را در آغوش خود فشرد و بوسه‌ها به گونه‌اش افکند. و نام کودک را زینب نهاد.
کلمه‌ «زینب» از دو بخش «زین» یعنی زینت و «اَب» یعنی پدر ترکیب یافته است، و زینب یعنی زینت بابا.
\"\"
وفات و مرقد حضرت
در تاریخ وفات و مدفن حضرت زینب علیهاالسلام اختلاف است. همانطور که در تاریخ ولادت و وفات برخی از ائمه هم اختلاف است. در هر حال به احتمال قوی آن حضرت در پانزدهم رجب سال 62 هجری رحلت نمود و به نقل از کتاب \"اخبارالزینبیات\" در مصر خانه مسلمة بن مخلد الانصاری دفن گردید. و عده کثیری از مورخین این خبر را قبول دارند.
و گروهی می‌گویند: زینب مدفون در شام، زینب صغری است؛ چنانچه روی سنگ قبرش ترسیم شده است و زینب کبری در مصر از دنیا رفت.
بنابر اینكه ولادت زینب علیها السلام در سال ششم هجری باشد و تاریخ وفات پیامبر اكرم در سال یازدهم؛ زینب بیش از پنج سال با پیامبر نبوده است و این مدت زمان، كافی است كه او از اصحاب پیامبر اسلام به شمار آید. بر این مبنا كسانی كه شرح حال اصحاب پیامبر اسلام را نوشته اند، نام زینب را زینت‌بخش كتاب خود ساخته‌اند.

در دامان عطوفت
این پنج سال فرصتی بود كه زینب علیها السلام از تابش نور وجود پیامبر بهره گیرد و پیامبر رحمت، او را در دامان مهر و عطوفت خود نوازش كند و از جرعه‌های معرفت سیراب سازد و حدیث صبر و استقامت در دفتر وجودش بنگارد. چرا كه پیامبر بر مصیبت ها و ناگواری های مسیر زندگی زینب به خوبی واقب بود و می دانست كه تاب تحمل این زنج‌ها و حوادث ناگوار را تنها روحی بلند و قلبی چون كوه و دلی سرشار از عشق به خدا خواهد داشت. گویا مصیبت و سختی، با سرنوشت زینب عجین گشته و خداوند صبر و پایداری را در او جلوه‌گر ساخته است تا اسوه و الگویی برای همه پویندگان راه خدا باشد.

رؤیایی دردناك
زینب مسیر پرحادثه و دردناكی را كه در پیش دارد، در همان زمان كودكی در آینه رؤیا می نگرد و برای جدش پیامبر اكرم بازگو می‌كند و پیامبر خدا حوادثی را كه در انتظار اوست تعبیر می‌كند تا او كه دست پرورده علی و بزرگ شده دامان زهراست، خود را برای رویارویی با این حوادث مهیا سازد. این رؤیا را در تاریخ چنین می‌خوانیم: ارتحال پیامبر خدا نزدیك بود، زینب نزد پیامبر آمد و با زبان كودكانه به پیامبر چنین گفت: «ای رسول خدا! دیشب در خواب دیدم كه باد سختی وزید كه بر اثر آن دنیا در ظلمت فرو رفت و من از شدت آن باد به این سو و آن سو می‌افتادم؛ تا این‌كه به درخت بزرگی پناه بردم، ولی باد آن را ریشه كن كرد و من به زمین افتادم. دوباره به شاخه دیگری از آن درخت پناه بردم كه آن هم دوام نیاورد. برای سومین مرتبه به شاخه دیگری روی آوردم، آن شاخه نیز از شدت باد در هم شكست. در آن هنگام به دو شاخه به هم پیوسته دیگر پناه بردم كه ناگاه آن دو شاخه نیز شكست و من از خواب بیدار شدم». پیامبر با شنیدن خواب زینب، بسیار گریست و فرمود: «درختی كه اولین بار به آن پناه بردی جدّ توست كه به زودی از دنیا می‌رود. و دو شاخه بعد مادر و پدر تو هستند كه آن‌ها هم از دنیا می‌روند و آن دو شاخه به هم پیوسته دو برادرت حسن و حسین هستند كه در مصیبت آنان دنیا تاریك می‌گردد».
اولین واقعه
چندی نگذشت كه گوشه ای از خواب زینب به وقوع پیوست و سایه پرمهر و عطوفت پیامبر اكرم از سر زینب كبری و مسلمین رخت بربست و او اولین پناهش را از دست داد و این نخستین مصیبتی بود كه در كودكی روح لطیف او را آزرده ساخت. و این تازه آغاز راه بود و او همچنان در انتظار حوادث تلخ و دردناكی است كه در پیش رو دارد. ولی این راست قامت همیشه تاریخ بشریت هرگز سر ذلت در برابر مصیبت ها و سختی‌های زندگی و تاریخ خم نخواهد كرد او با استواری زیبنده‌ای رسالت خویش را كه حفظ جاودانگی اسلام است در میان طوفان حوادث به انجام خواهد رساند.

با مادرش فاطمه
فاطمه بعد از پدر گرامی خویش چند ماهی بیش در این دنیا نماند. بنابراین زینب از محبتهای مادری چون صدیقه كبری بیش از چند ماهی بهره نجست. این دوران كوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشیبها و خاطره‌های تلخ و شیرینی كه زینب را برای ادامه حركت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشكلات و مصائب زندگی آماده می ساخت. زینب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمی دید. فاطمه در غم از دست دادن پدری چون رسول خدا و حمایتهای او چندان گریست كه نام او را در شمار گریه كنندگان معروف تاریخ چون آدم،‌ یعقوب، یوسف و امام سجاد آورده‌اند. زینب در تمامی این دوران با مادر در كنار او بود و صحنه‌های مصیبت‌بار رحلت پیامبر خدا و اندوه بیكران مادر و ظلم و جنایت دشمنان* در حق اهلبیت پیامبر را نظاره می‌كرد و همه این ناملایمات بر قلب كوچكش فرود می‌آمد و او برای خدا صبر می‌كرد و پایداری در راه خدا را پیشه خود می‌ساخت،‌ تا زمینه‌ای باشد برای تحمل مصیبتها و رنجهای بزرگتری كه در انتظار او بود.

دفاع از حق
زینب در مجلس سخنرانی مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبیت و فدك حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به یاد داشت؛ به طوری كه خود یكی از راویان آن خطبه به شمار می‌آید. او از مادرش آموخت كه چگونه باید در مقابل دشمنان ایستادگی كرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده می‌شد كه با سخنان خود در بازار كوفه و كاخ ابن زیاد و یزید، ظلم و جنایت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولایت دفاع كند.

آخرین دیدار
سرانجام زمان آخرین دیدار و وداع با مادر فرا می‌رسد و تكفین مادر پایان می‌یابد. به دعوت پدر، فرزندان زهرا با مادر خویش وداع می‌كنند و لحظاتی مادر را در آغوش می‌گیرند، چنان كه فرشتگان از این صحنه دلخراش می گریند... بیایید گوشه ای از این ماجرای غم‌افزا را از زبان امیرالمؤمنین بشنویم:
«زمانی كه خواستم كفن زهرا را گره بزنم، به ام‌كلثوم، زینب،‌ حسن و حسینم گفتم: بیایید از مادرتان توشه‌ای برگیرید كه این آغاز جدایی است و دیدار بعدی در بهشت خواهد بود. حسن و حسین به طرف مادر آمدند؛ در حالی كه چنین می‌گفتند: اندوه و حسرتی كه از فقدان جدّمان پیامبر و مادرمان فاطمه داریم هرگز خاموش نمی‌شود. ای مادر حسن! ای مادر حسین!‌ هنگامی كه جدّمان محمد مصطفی را دیدی سلام ما را به او برسان و بگو بعد از تو ما در دنیا یتیم شدیم.

علی فرمود: به خدا سوگند مشاهده كردم كه زهرا با ناله و اندوه با دو دست فرزندانش را گرفت و مدتی به سینه چسباند كه ناگاه هاتفی از آسمان ندا داد كه ای ابوالحسن آنان را از آغوش مادر برگیر كه به خدا سوگند این دو فرزند، ملائكه آسمان را به گریه انداختند و بدین سان زینب مادری مهربان، ‌مونسی عطوف و پناهی آرام‌بخش را در سنین كودكی از دست می‌دهد كه غم هجران او بر قلب كوچكش سنگینی می‌كند. ولی او كه مسئله آموز مكتب پیامبر و فاطمه و علی است لحظه‌ای و ذره ای در راه هدف خود تردید نمی‌كند و با استواری گام برمی‌دارد و رسالتش را به انجام می‌رساند.
بعد از مادر

دیگر شمع وجود مادر روشنی بخش خانه علی نیست. لزوم نگهداری از فرزندان فاطمه ایجاب می‌كرد كه شخصی عهده دار این مهم شود. فاطمه این امر مهم را در آخرین روزهای زندگیش پیش بینی كرده بود و مادری مهربان برای فرزندانش و همسری برای علی در نظر گرفته و ازدواج با او را به علی توصیه نموده بود. این افتخار نصیب بانوی بزرگواری به نام «امامه» شد كه به فرموده فاطمه برای فرزندانش همانند خود او بود. زینب بعد از مادر در سایه تربیتهای پرمهر پدری چون علی و در كنار برادرانی چون حسن و حسین رشد می‌یابد و از همان دوران كودكی مشكلات فراوان و فشارهای روحی بی‌شماری را تجربه كرده و در برابر آن‌ها مقاومت می‌كند و بدین گونه دوران كودكی را پشت سر می‌گذارد.

هر چند زینب كوچكتر از حسن و حسین است،‌ ولی از آن‌جا كه دختر فاطمه و دست پرورده اوست و عطر مهر مادری چون فاطمه از او تراوش می‌كند،‌ علاقه و پیوند روحی و عاطفی‌ای كه میان او دو برادرش وجود دارد، وصف ناشدنی است. و این ارتباط روحی تا پایان عمر استمرار می‌یابد و زینب لحظه‌ای نمی‌تواند دوری و اندوه این جگرگوشگان فاطمه را تاب بیاورد و چنانكه خواهیم دید تا آخرین لحظات،‌ چون مادری مهربان به آنان عشق می ورزد و هر و محبت نثارشان می‌كند و چیزی نمی‌تواند مانع این پیوند و بستگی گردد.
زندگی مشترك

اینك زینب به سالهای تشكیل زندگی مشترك نزدیك شده است. او می‌داند كه ازدواج برای هر زنی حق طبیعی و شرعی است و روی گردانی از این سنت، خارج شدن از آئین پیامبر اسلام است. ولی زینب با ازدواج كه عمل به سنت پیامبر خداست،‌ رسالت بزرگی را كه بر دوش دارد فراموش نمی‌كند. او می‌داند كه باید در تمام صحنه ها و لحظه ها در كنار برادرش باشد. او می‌داند كه به ثمر نشستن قیام حسین و شهادت عزیزانش، نیازمند آزادگی در اسارت، صبر و پایداری،‌ و پیام رسای او به گوش تاریخ بشریت است.
از این رو زینب در قرارداد ازدواجش شرط همراهی با برادرش حسین را قید می‌كند تا از وظیفه مهم خود باز نماند. از شخصیتی متعهد به اسلام و دوستدار اهلبیت، چون عبدالله بن جعفر كه به خواستگاری دختر علی آمده است، انتظاری جز پذیرش این شرط نیست. به هر صورت مراسم خواستگاری پایان می‌یابد و عبدالله بن جعفر به افتخار همسری زینب كبری نائل می‌گردد.
همسر زینب

عبدالله از فرزندان جعفر است و جعفر، فرزند ابوطالب و برادر علی و از جانبازان جبهه موته و شهیدان بزرگ اسلام است. شخصیت جعفر بن ابی‌طالب را كه معروف به جعفر طیار است، می‌توان از اظهار علافه و سخنان پیامبر اكرم درباره او دریافت. هنگام فتح خیبر،‌ زمانی كه جعفر از حبشه مراجعت كرد پیابمر او را آغوش گرفت و میان دیدگانش را بوسید و فرمود: نمی‌دانم به خاطر كدام یك خوشحال‌تر باشم، به خاطر ورود جعفر یا فتح خیبر؟ و رسول خدا او را در جوار مسجد منزل دادند.
زمانی كه جعفر در جبهه موته جنگید و دو دستش قطع شد و حاضر نشد پرچم را بر زمین بیفكند،‌ پیامبر خدا فرمودند: خداوند به جای دو دست دو بال به جعفر عنایت كرد كه در بهشت با آن‌ها پرواز كند و از همین روست كه او به جعفر طیار معروف شد.
عبدالله در حبشه متولد شد و این ولادت زمانی رخ داد،‌ كه جعفر به همراه همسرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان بر اثر فشار دشمنان اسلام و به پیشنهاد پیامبر اكرم(ص)‌ به حبشه هجرت كرده بود. عبدالله بعد از شهادت پدرش جعفر مورد محبت و علاقه پیامبر اكرم بود. در تاریخ آمده است: هنگامی كه جعفر پدر عبدالله به شهادت رسید،‌ پیامبر فرمود: فرزندان جعفر را نزد من بیاورید. حضرت آنان را در آغوش عطوفت خود گرفت،‌ بوسید و چشمهایش پر از اشك شد. و این گونه از عبدالله كه كودكی بیش نبود تفقد و دلجویی فرمود.
بعد از پیامبر اكرم تاریخ شاهد رشادتها و فداكاریهای عبدالله در كنار امیرالمؤمنین(ع) بوده و او در جنگ صفین از شجاعان صحنه نبرد به شمار رفته است و جود و سخاوت او نیز در آن زمان زبانزد بوده است.

در محیط خانه

بدون شك در دورانهای مهم تربیت انسان و شكل‌گیری شخصیت او دوران كودكی است. تأثیر پذیری انسان از محیط و اطرافیان خود در این دوره، به مراتب بیشتر و عمیقتر از دوره‌های دیگر زندگی است. اعمال، رفتار،‌ برخوردها و به طور كلی شیوه معاشرت پدر و مادر در خانه و كیفیت ارتباط آنان با یكدیگر و دیگر افراد، در روح و خلق و خوی فرزند اثری مستقیم خواهد گذاشت،‌ روح حساس و لطیف فرزند را تحت تأثیر خود قرار خواهد داد. اصولاً پدر و مادر می‌توانند، زشتی و زیبایی رفتار وسلوك خود را در آینه شفاف و زلال كودك خود بنگرند و حركات،‌ روحیات و خصلت های كودكشان را نمونه‌ای از روحیات و صفات خود بدانند. به خاطر این روح الگو خواهی و تربیت پذیری ،‌پیرامون تربیت كودكان و پرورش فكری، اعتقادی و اخلاقی آنان در روایات توصیه های فراوانی شده است. تأثیر این تربیتها، به قدری است كه علی(ع) قلب كودك و مركز دریافت های او را همانند زمین خالی و بدون كشتی می‌داند كه هر بذری را پذیراست.
بنابراین می‌توان شخصیت و آینده كودك را مرهون تربیتها و پرورشهای عملی پدر و مادر دانست كه فرزند به صورت الگو از آنان كسب كرده است. اما زینب، در خانه ای تربیت و رشد یافت،‌ كه عالی ترین نمونه زندگی خانوادگی است و در طول تاریخ بشر خانواده‌ای به این بزرگی و عظمت نیامده است و نخواهد آمد. شخصیت زینب در خانه ای شكل گرفت كه نور ایمان در آن می درخشید و سرشار از صفا و صمیمیت و آكنده از معنویت و عشق به خدا بود. خانه ای كه پدری چون علی دارد و مادری چون فاطمه، پدر و مادر معصومی كه تمایلات نفسانی و هوی و هوس در آنان راه نداشت و انگیزه حركتها و فعالیتهایشان فقط انجام وظیفه الهی بود. آنان جز به رضای خدا به چیزی دیگر نمی اندیشیدند و جز برای پیشرفت اسلام و نجات بشریت گام برنمی‌داشتند.
زینب در این محیط و تحت تربیت چنین پدر و مادری رشد می‌یابد و در چنین مدرسه ای معارف الهی و آداب اسلامی را فرا می‌گیرد و به تربیت دینی و فضائل اخلاقی دست می‌یابد و به كمال می‌رسد. و بدین گونه مهم‌ترین و اساسی‌ترین كلاس آموزش خانه‌داری، شوهرداری،‌ تربیت فرزند،‌ اداره زندگی و به طور كلی آداب معاشرت زینب، دورانی بود كه در كنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شیوه زندگی او الگو می‌گرفت تا زمانی او نیز همچون مادرش ـ كه زیباترین و خدایی‌ترین زندگی را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظیفه كند.او شاهد بود كه چگونه مادرش برای ایجاد كانونی آرام‌بخش و انباشته از صفا و صمیمیت و روح و معنویت تلاش می‌كرد. او این سخن پدرش را شنیده بود كه می‌فرمود: وقتی به خانه می آمدم و به زهرا نگاه می‌كردم،‌تمام غم و غصه هایم برطرف می‌شد و او هیچ گاه مرا خشمگین نكرد. زینب نمونه باشكوه صمیمیت،‌ همدلی و همراهی را در كانون پرمهر پدر و مادر خویش مشاهده كرده بود، و لذت آن را از یاد نمی برد. او شاهد تلاشهای مادرش در خانه بود و دستهای تاول زده مادر و زحمتهای خانه‌داری را دیده بودو اجر و پاداش كار در خانه را باور داشت.او تعاون و همكاری در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و می‌دید كه پدر هیزم و آب خانه را تهیه می‌كرد و مادر آسیا می‌كرد، خمیر می ساخت و نان می پخت.

زینب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از یاد نمی برد و عطوفت های مادر از شیرین ترین خاطره‌های او بود. او سخنرانی مادرش در مسجد ـ در رفاع از كیان اسلام و ولایت ـ را فراموش نمی‌كرد و از آن درس دینداری و حراست از دستاوردهای جدّ بزرگوارش پیامبر اكرم را فرا می‌گرفت و حمایت از دین خدا را برای خود فرض و لازم می دانست. و بالاخره شخصت والایی چون زینب كبری كه در كانون ولایت رشد یافته و در سایه این تربیتها بزرگ شده است،‌ دریایی است از معرفت و فضیلتهای انسانی و تجربه های اخلاقی و تربیتی كه از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اكنون به خانه شوهر می‌رود و كانون زندگی را تشكیل می‌دهد و به عنوان مربی بزرگ و نمونه‌ای در سنگر مقدس خانه‌ انجام وظیفه می‌كند و برای اسلام فرزندان برومندی را تربیت می‌كند كه نتایج درخشان آن را در آینده تاریخ زندگانی زینب ملاحظه خواهیم كرد.

در مكتب پدر

بانوی بزرگ اسلام زینب كبری حدود سی و پنج سال داشت كه پدرش علی به شهادت رسید. او بدون تردید از دوران حیات پدر بزرگوارش آگاهی‌ها و بهره‌های فكری و معنوی فراوانی گرفته است و خاطرات زیادی از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شیرینی كه هر كدام در شكل‌گیری شخصیت زینب و سازندگی او تأثیر عمیقی داشته است.
صبر و بردباری

او روزها و سالهای مظلومیت پدر را خوب به یاد داشت و شاهد بود كه بعد از رحلت پیابمر اسلام، ‌ولایت پدرش را كه بزرگترین شخصیت جهان اسلام بعد از پیامبر بود، نادیده گرفتند و بر جایگاهی كه پیامبر بعد از خود برای علی(ع) تعین كرده بود و كراراً آن را گوشزد می‌كرد و مسلمانان را به آن توصیه می‌فرمود عاصبانه تكیه زدند و حق او را ضایع ساختند. بر كرسی هوسها نشستند و خود را جانشین و خلیفه پیامبر خواندند. و امیرالمؤمنین كه جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمین نمی اندیشید همچنان صبر پیشه كردو رضایت خدا را بر هر چیز مقدم داشت و بیست و پنج سال سكوت اختیار كرد.
زینب در این دوران،‌ حوادث را به دقت پیگیری می‌كرد و بر بینش و آگاهیهای خود می افزود. هواپرستی و دنیا طلبی بسیاری را می‌دید،‌ دوست و دشمن را به خوبی از یكدیگر تمیز می‌داد و شاهد كینه‌توزی‌های ابوسفیان‌ها و معاویه ها بود. دشمنان نقابداری كه در ظاهر،‌ لباس اسلام بر تن كرده بودند و سنگ اسلام به سینه می‌زدند و در باطن و حقیقت برای نابودی آن نقشه می كشیدند و حقایق را وارونه جلوه می دادند.

زینب،‌ همه این دشمنی‌ها را می‌دید و عظمت صبر پدر را درمی‌یافت. هم او كه فرمود: «صبرت و فی العین قديً و فی الحلق شجاً» شكیبایی ورزیدم همچون كسی كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلویش را گرفته است. زینب از صبر او الهام می‌گرفت و درس فداكاری می آموخت. می آموخت كه چگونه باید تمام مشكلات و رنجهای راه خدا را تحمل كرد، محرومیتها را پذیرا شد و مصالح فردی را فدای مصلحت اسلام كرد.

عدالت گستری

دوران بیست و پنج سال مظلومیت و سكوت سپری می‌شود؛ مردم به خانه امیرالمؤمنین هجوم می‌آورند و علی(ع) كه اندیشه ای جز حق در او راه ندارد برای رهایی بخشیدن مردم از ظلمها،‌ بی‌عدالتی‌ها و انحرافاتی كه بعد از پیامبر اكرم دامنگیر آنان شده بود، زمام حكومت را در دست می‌گیرد. پنج سال حكومت علی(ع) برای زینب بسیار آموزنده و الهام بخش بود. عدالت گستری در آن دوران چنان اوج داشت كه بسیاری از كسان كه به هوس متاع دنیا، ریاست، پست و مقام و ثروت اندوزی به سوی علی روی آورده بودند از دشمنان سرسخت و ستیزه جوی او شدند. آنان ظطاقت شنیدن سخنی چون: «به خدا قسم آن‌چه از عطایای عثمان، و آن‌چه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،‌ بیابم به صاحبش برمی‌گردانم؛ گرچه زنانی را به آن كابین بسته یا كنیزانی را با آن خریده باشند.» را نداشتند.

آنان دیدند كه حضرت در برابر درخواست برادرش عقیل كه به خاطر فقر چیزی از گندمهای بیت‌المال می‌طلبید،‌ آهنی گداخته به بدن او نزدیك كرد و در مقابل ناله برادرش عقیل،‌ فرمود: «زنان در سوگ تو بگریند! از آهن تفتیده ای كه انسانی آن را به صورت بازیچه، سرخ كرده ناله می‌كنی!‌ اما مرا به سوی آتشی می كشانی كه خداوند جبار با شعله خشم و غضبش برافروخته است!‌ تو از این می نالی و من از آتش سوزان نالان نشوم؟». قضاوت حضرت درباره دخترش ـ كه گردنبندی را از بیت‌المال به امانت گرفته بود ـ كه «اگر این امانت را از بیت المال به صورت عاریه ضمانتی نگرفته بودی نخستین زن هاشمی بودی كه دستت را به خاطر دزدی قطع می‌كردم» ریشه های طمع را در آنان می سوزاند

جواد دهقانی آرانی -كارشناس ارشد علوم قرآن وحدیث
;
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید
کد امنیتی
ذره بین

هیچ نظری برای این خبر ثبت نشده است

با ثبت نظر خود اولین نفری باشید که برای این خبر نظر ثبت کرده است.