یاقوتی در شام

1393/09/06
55
0
اجتماعیتمام عناوین اجتماعی
کد خبر :3342
\"\"
واقعه عاشورا را می‌توان از منظرها و جهات مختلفی تحلیل و بررسی کرد. یکی از این جهات وجود افراد و شخصیت‌های بسیار متنوع در سپاه امام حسین (علیه السلام) است. به عنوان نمونه در میان یاران امام حسین (علیه السلام) علاوه بر مردان، زنان نیز نقش پر‌رنگی در جریان عاشورا داشتند. میانگین سنی افراد از پیرمردی مانند حبیب بن مظاهر شروع می‌شود تا عبد الله بن حسن که کودکی بیش نیست. اشخاصی از بزرگان عرب مانند مسلم بن عوسجه در رکاب امام حسین شمشیر می‌زنند تا بردگان و غلامانی همچون «جون». در سپاه امام حسین(علیه السلام) مرد و زن، پیر تا خردسال، اشرافان و غلامان همه با هم یافت می‌شوند.
و همچنین جریان کربلا محدود به واقعه عاشورا نیست؛ چراکه پس از آن با ادامه حرکت کاروان اسرا، مبارزه خاندان اهل بیت با یزید همچنان ادامه داشت. ادامه نهضت حسینی را می‌‌توان از خطبه‌های غرای امام سجاد(علیه السلام) تا نقش بیدارگری حضرت زینب(سلام الله علیها)، در شهر‌های بزرگی چون کوفه و شام دانست. چه بسیار مسیحیان و یهودیانی که به وسیله کاروان اسرا مسلمان شدند و از همه پررنگ‌تر آن که، خانواده یزید و غلامانش با دیدن اهل بیت پیامبر در اسارت از او بیزاری جستند و جزء محبین خاندان عصمت و طهارت شدند.
حضرت رقیه (س)؛ سفیر كوچك امام حسین (علیه السلام) در شام

یکی از شهیدان قیام حسینی که نقش بسیار تاثیر‌گزاری درتبدیل واقعه عاشورا به یک جریان سیال تاریخی داشت، حضرت رقیه (سلام الله علیها)، دختر سه‌ساله امام حسین (علیه السلام) است (که بارگاه آن مخدره در شهر شام واقع شده است).
شهات حضرت رقیه (سلام الله علیها)، در شام و بنای مرقد ایشان در این سرزمین، تبدیل به جلوه‌ای از مظاهر هدایت امام حسین (علیه السلام) شد و باعث کم‌رنگ‌تر شدن اثرات تهاجمات و جنایات بیست ساله معاویه گردید. او به آنان اموال مى‏داد و براى ایشان زمین‌ها را قسمت مى‏كرد و خوراكى و نوشیدنى به آنان مى‏خورانید، تا آنجا كه خردسالان با این برنامه بزرگ شدند و بزرگسالان پیر شدند و عرب‌هاى بیابانى با این عقاید به شهرها كوچ كردند. اهل شام لعن شیطان را ترك كردند و بر على(علیه السلام) لعن كردند و نوشته‏اى هم به همه شهرها براى كارمندانش نوشت كه: «امانم را برداشتم از كسى كه حدیثى در مناقب على بن ابى طالب یا فضائل اهل بیتش نقل كند و چنین كسى عقوبت را بر خودش روا داشته است.»
دختر سه ساله ابا عبد الله الحسین (علیه السلام) كه در سفر كربلا همراه با اسراى خاندان عصمت و طهارت بود، با ایشان وارد شهر شام، مقر حکومت یزید ملعون شد. به دستور یزید اسرا در خرابه‌ای که در نزدیکی قصر بود سکنی داده شده بودند. حضرت رقیه که کودکی سه ساله بود، شبی بسیار گریست و بى‏تابى كرد و پدر را خواست. خبر به یزید رسید و او در کمال قساوت قلب دستور داد سر مطهر امام حسین (علیه السلام) را نزد او بردند و او از این منظره بیشتر رنجور و دلتنگ شد و در همان شب در خرابه شام (كه محل موقت اقامت اسرا بود) جان داد و در همان محل به خاک سپرده شد. اینك حرمى بزرگ و با شكوه براى آن مخدره بزرگوار بنا شده كه زیارتگاه دوستداران اهل بیت است.
حضرت رقیه (سلام الله علیها)، درشهر شام نشانه ای است که ره گم نشود

نهضت حسینی با یادگار گذاشتن نشانه‌ای گران‌قدر (حضرت رقیه) در شهر شام باعث دگرگونی عمیق و تغییری شگرف در شهر شام شدند؛ زیرا شهر شام از زمان عثمان، خلیفه سوم تحت امارت معاویه بوده و به گواهی تاریخ او از همان زمان در تدارک تشکیل حکومت بنی‌امیه بود. پس از مرگ عثمان و به حکومت رسیدن امام علی(علیه السلام) وی حاضر به بیعت با امام نشد و از ایشان امارت شهر شام را درخواست کرد و به سبب آن که امام امارت شهر شام را به وی واگذار نکرد، جنگ صفین و ماجرای حکمیت روی داد. پس از مرگ عثمان و به قدرت رسیدن معاویه او دست به جنایات بسیار عجیب و خطرناکی در عالم اسلام زد. اثرات ظلمی که معاویه در حق اسلام و مسلمین کرد قابل توصیف و شمارش نیست. از جمله آن می‌توان به رواج سب و لعن امام علی (علیه السلام) و جعل احادیث پیامبر اشاره کرد. در کتاب أسرار آل محمد (علیهم السلام) نقل شده: معاویه قاریان اهل شام‏ و قاضیان آن را فرا خواند و به آنان ‏اموالى داد و ایشان را در نواحى و شهرهاى شام پراكنده ساخت. آنان هم مشغول به نقل روایات دروغین شدند و پایه‏هاى باطلى را براى مردم پایه‏گذارى كردند. آنان به مردم چنین خبر مى‏دادند كه على (علیه السلام) عثمان را كشته و بدین وسیله اهل شام را به معاویه متمایل كردند و همه اهل شام متفق الكلمه شدند.‏ معاویه این برنامه را بیست سال ادامه داد و در تمام مناطق تحت حكومتش آن را اجرا مى‏كرد، تا آنكه اراذل شام و یاران باطل نزد او آمدند و بر سر غذا و آب او نشستند. به یمن حضور این مخدره بزرگوار در قلب حکومت امویان، راه گم‌کردگان طریق ولایت به سمت اهل بیت هدایت می‌شوند و مَثَل آن شهید خردسال همانند مناری است که انسان‌های سرگردان را نجات می‌دهد. همچنین از اثرات وجودی حضرت رقیه (سلام الله علیها)، کم اثر شدن جنایاتی بود که معاویه ملعون در حق اسلام انجام داد؛ زیرا مرقد آن مخدره تبدیل به مرکزی برای تبلیغ شیعیان شد.

  چگونگی شهادت غم انگیز حضرت رقیه(سلام الله علیها)،
عصر روز سه شنبه در خرابه در كنار حضرت زینب(سلام الله علیها)، نشسته بود. جمعی از كودكان شامی را دید كه در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان كجا می روند؟ حضرت زینب(سلام الله علیها)، فرمود: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم كجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای كه با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سید الشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه كردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را كنار زد، سر مطهر سید الشهدا را دید، سر را برداشت و د رآغوش كشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه كسی صورت شما را به خونت رنگین كرد؟ پدر جان چه كسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّيِ» چه كسی مرا در كودكی یتیم كرد؟ پدر جان یتیم به چه كسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان كاش خاك را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین(علیه السلام) آن قدر شیرین زبانی كرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال كردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
                (نفس المهموم456 -الدمع الساكه141)
یک مستند تاریخی
در کتاب منتخب التواریخ ، جریان تعمیر و بازسازی قبر این بانوی سه ساله ذکر شده که بدین صورت است: چندین بار سید ابراهیم دمشقی و خانواده‌اش در عالم رویا خواب این بانوی سه ساله را می‌بینند. در خواب از سید ابراهیم خواسته می‌شود که به نزد والی شام برود و از او بخواهد که قبر را تعمیر کنند؛ زیرا داخل قبر آن حضرت آب جمع شده بود و جسم مطهر ایشان معذب بود. والی شام با مطلع شدن از این جریان از علما شیعه و سنی خواست که غسل کنند و در نزد مرقد آن بانو جمع شوند و قرار بر این شد كه قفل به دست هر شخصی باز شد، متصدی نبش قبر و تعمیر آن شود. قفل تنها به دست سید ابراهیم دمشقی که نسبش منتهی به سید مرتضی علم الهدی می‌شود، باز شد و بدن شریف آن حضرت را به مدت سه روز از قبر خارج کردند و به تعمیر آن پرداختند. (برای اطلاع از جزئیات بیشتر به کتاب لهوف سیدبن طاووس مراجعه شود.

التماس دعا




;
نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید
کد امنیتی
ذره بین

هیچ نظری برای این خبر ثبت نشده است

با ثبت نظر خود اولین نفری باشید که برای این خبر نظر ثبت کرده است.